سیسمونی دردونه مامان
بالاخره روز موعود رسید و وسایل خشگلتو از نی نی سالن اوردن با چه ذوق و شوقی اتاقتو به اتفاق بابایی، مامان بزرگ، وخاله ها و مامان بزرگ مامانت چیدیم چقدر زیبا و دیدنی شده بود...
هر روز من وبابایی می رفتیم تو اتاقت و در کمدتو باز می کردیم ولباساتو نگاه می کردیم و همش می گفتیم کی میشه امیرسام این لباساشو بپوشه...
مامی اینم عکس کمد لباسات که برات تعریف کردم
مامی جون اینها هم بقیه عکس های اتاق شما هستن
اینم ماشینت که دایی نیما برات فرستاد پسرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی