امیرسامامیرسام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

پسر ما امیرسام

بدون عنوان

دوردونه يدونه اميرسام نمونه ، خوشگلم قشنگم تو بودي يكي يدونه اين شعرو هميشه برات ميخونم و شما خيلي دوست داري و باهاش نيناي ناي ميكني    يه خبر خوب: درامدن ٢ دندان ديگه      تبريك ميگم پسرم قهرمان مامان ، اخه يكيش اسياب هستش ديدم نوك زده از فك بالا البته اونطرفش هم همين روزا بايد دربياد چون لثه خوشگل صورتيت ورم كرده و اون يكي از فك پايين هستش قوربون تك تك مرواريداي پسرم برم  که یواش یواش و بی صدا دارن در میان و دیگه راحت راحت میشی موش کوچولوی مامی از كاراي جديد بگم : ازت مي پرسم ببيي ميگه ؟ و شما جواب ميدي ........ بَه دايم تا صداي اهنگ مخصوصا شاد پخش ميشه شروع به رقصيدن ميكني عاشق عمو پورنگ...
12 فروردين 1393

سال نو مبارک

      سال نو مبارک،امیدوارم سال 1393 ، سال خوبی برات باشه پسر خوشگلم و کلی تجربیات جدید بدست بیاری و من و بابایی رو کلی شگفت زده کنی عشق مامی امسال از خداوند بزرگ برات آرزوی سلامتی و تندرستی رو کردم که همیشه و همیشه همینطور سرزنده و شاداب ببینمت و با خندهات بخندم و از خوشحالیات خوشحال بشم همیشه خوشحال و شاد باش پسر دوست داشتنی    سر سفره هفت سین خیلی خوشحال و شاد بودی به رسم هرسال خونه خودمون سال رو تحویل کردیم و بعدش رفتیم خونه باباجون و مامان جون شام اونجا دعوت بودیم و سبزی پلو و ماهی به همراه آش رشته که رسمون هست رو خوردیم شما هم بسیار بسیار شاد و شنگول بودی   آماده رفتن به عید دیدن...
12 فروردين 1393

play house

پسر نازم، مهربونم عاشق رفتن به پلی هاوس هستی من معمولا سعی می کنم هفته ای 1 بار ببرمت و با بچه ها و اسباب بازیها بازی کنی خیلی دوست داری اونجارو و تا از در وارد میشیم دوست داری از بغل من سریع جدا بشی و بدویی سمت اسباب بازیها عشق شیرینم اینجا هم رفتیم مهمونی و با دوستت بهار خوشگل داری بازی می کنی البته تو خونه  بادی بهار     ...
18 اسفند 1392

جشن تولد یکسالگی امیرسام دوردونه

پسر قشنگم ما در روز 92.9.9 یه تولد کوچیک خانوادگی گرفتیم که این روز باشکوه رو دور هم جشن بگیریم و قرار شد بعد از ماه های محرم و صفر جشن تولد اصلیتو برات بگیریم تا بتونیم هرچه بیشتر این روز قشنگ رو برات به خاطره ای زیبا تبدیل کنیم در نهم اذرماه  همراه با مامان بزرگ و بابا بزرگ و دایی ها یه کیک میوه ای خوشگل گرفتیمو کلی هم عکس انداختیم  اینم عکس کیک میوه ای خوشمزه ات     92.10.28 بالاخره روز موعود فرا رسید و با بابایی از یه هفته قبل شروع کردیم به تهیه و تدارک کارهای تولد دوردونه رفتيم برات كت و شلوار و پاپيون خريديم، رفتيم خريداي تولد و كلي وسيله گرفتيم كه باهاش غذاهاي خوشمزه درست كنيم برات يه...
18 اسفند 1392

كارهاي جديد اميرسام بعد از يكسالگي

  پسر ناز مامان خداوند رو شکر می کنم به خاطر داشتنت عزیز دلم    پسر قشنگم ، يكي يك دونه مامان انقدر اقا شدي كه نگو و نپرس الان كه دارم برات مي نويسم شما وارد ١٥ ماهگي شدي ، چقدر داره زود ميگذره مامي اصلا باورم نميشه دوست دارم تک تک روزهارو ازت فیلم و عکس بگیرم و به یادگار بزارم   پسر خوشگلم بزار از بعد از تولدت حال و احوالتو بنويسم : چند روز بعد از جشن تولدت كمي بداخلاق شدي و اين حالتت يكمي طولاني شد حالا من نميدونم چرا؟!!؟!؟! با خودم مي گفتم شايد براي دندونات باشن اما تا الان چيزي در نيومده !!! اما بعد از یه ٢، ٣ هفته، روز به روز خوش اخلاقتر و اقاتر شدي و من خيلي خوشحال شدم  برنامت خيلي مرتب تر شده هر روز صبح كه بلند م...
17 اسفند 1392

يكسالگي و کارهاي جديدش

  پسر عزیزم خوشحالم که دارو وصف حالتو در دوران یکسالگیت می کنم خیلی خوشحالم از اینکه امیرسامم یکساله شده بعضی اوقات با خودم می گم یعنی واقعا امیرسام یکساله شده،یکسال چقدر زود گذشت مامی دلم برای تک تک روزهای گذشته از همین الان تنگ شده. گل مامان خیلی بزرگ شدی و یه عالمه کارهای جدید انجام میدی این عکسی که اینجا می بینی رو خیلی خیلی دوست دارم مامی عاشق تبلیغای تلویزیون هستی و تا اهنگاش پخش میشه شروع می کنی که رقصیدن و سرتو تکون می دادی اولا که نی ناینای می کردی ددوتا دستاتو به سمت چپ و راست می بردی اما الان دیگه دو تا دستاتو باز می کنی و از مچات شروع می کنی به چرخوندن و انگشتای دستاتم تکون میدی وقتی اینطوری می رقصی من هلاکت میشم ق...
15 بهمن 1392

ارایشگاه واقعی واقعی

مامی از وقتی که به دنیا اومدی 2 بار مامان شهره موهاتو کوتاه کرد که خیلی ناز و با مزه شدی اما حدود 10 روز پیش یعنی 3 دیماه من و شما با هم رفتیم ارایشگاه مخصوص بچه ها به نام سرزمین رویا، و رویا جون موهای شما رو کوتاه کرد اول وقتی وارد شدیم چون اونجا پر از وسایل بازی بود کمی نگاه کردی به این ور و اونور و من لباستو در اوردمو و رفتی سراغ یه لودر و با اون بازی کردی و هی بوق می زدی بوق بوق   وقتی نوبت شما شد رفتی توی یه ماشین مخصوص نشستی و خاله رویا شروع کرد به کوتاه کردن موهات  اول من نمیدونستم که ممکنه چه عکس العملی داشته باشی اما انقدر اقا بودی که هر چی بگم کم گفتم افرین پسرم همه اونجا ازت تعریف کردن که چقدر امیرسام ا...
29 دی 1392

تولدت مبارک پسر یکساله من

اميرسام پسرم يكسالگيت مبارك   مامان جون خدا رو شكر مي كنم كه اين روز قشنگ بالاخره اومد. پسر قشنگم يكسال گذشت، ٣٦٥ روز سپري شد با تمام قشنگياش با تمام خاطرات خوبش، با تمام لحظات بيادموندنيش، امشب كه شب تولدت هست تك تك دقايق شب قبل از به دنيا اومدنت از جلوي چشمام رد ميشن، يادش بخير چه ساعات پر استرسي رو گذروندم خيلي هيجان داشتم همش وسایلی رو که از ماهها قبل مرتب کرده بودم چک می کردم بابا دوربین هارو شارژ میکرد همه وسایلو دم در گذاشته بود که مبادا فردا صبح چیزی رو جا بزاریم، بابايي در كمال خونسردي با من حرف مي زد و مي گفت به اين فكر كن كه فرشته كوچولوت فردا مياد بغلت  و خستگی نه ماه انتظار به پایان می رسه و با اين فكر اروم بخواب...
9 آذر 1392

دیگه چیزیییییییییییییییییییی نمونده

شمارش معکوس شروع شده         برای تولد امیرسام یه دونه دوردونه نمونه  آماده باشین           هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا     هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...
25 آبان 1392